مناجات های مصطفی چمران و علی شریعتی
هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر میکنم .(زنده یاد مصطفی چمران )
آری میدانم این خویشاوند راستین من هر شب درچهره ئ ماه وهر روز در چهره ئ خورشید بر آسمان گنبد آرامگاه من خواهد آمد
او دیگر همچون جانوس خدای افسانه های یونان نخواهد بود او خدای مسیحیت که در سه جلوه ئ (پدر -پسر-روح القدوس)می نماید نخواهد بود
او دیگر خدای زرتشت و مانی که دو چهره ئ متناقض دارد نخواهد بود
او نه تثلیثی است ونه ثنوی او خدای یگانه ئ بی شریک و بی رقیب و بی نظیر در چهره ئ الله آری الله خدای محمد است
خدای یگانه ای که بایستن های تثلیث و ثنویت از چهره اش پاک گشته است.(زنده یاد علی شریعتی)
خدایا ![]()
تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم. تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمایم. تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی. خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی. لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی.(زنده یاد مصطفی چمران)
اگر تنها ترین تنهایان شوم،باز خدا هست
او جانشین همه ی نداشتن هاست.
نفرین ها وآفرین ها بی ثمر است.
اگر تمامی خلق گرگ های هار شوندو از آسمان،هول و کینه بر سرم بارد
تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی
ای پناهگاه ابدی!
تو میتوانی جانشین همه ئ بی پناهی ها شوی.(زنده یاد علی شریعتی)

" خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز، با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند، قلب سوزانم را بگشاید، آتشفشان درد و غم را آزاد کنم، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیرنمایم، عقده ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کنند بگشایم . غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند، با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم و روحم به سوی ابدیتی که نورهای زیبایی می گذرد پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم." (زنده یاد مصطفی چمران)
خدایا![]()
به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ئ مرگ بر بی ثمری لحظاتی که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
ومردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم.بگذار آنرا من خود انتحاب کنم،اماآنچنانکه
تو دوست می داری.(زنده یاد علی شریعتی)
از آنجا که جسارت آغاز مادر همه ئ افتخارات بشر است.پس :